Saeed ahadipour سعیداحدی پور(سعیدشریفات)

شهر رو چراغون مي کنم، آينه بندون مي کنمتاج روي زلفت رو، ستاره بارون مي کنمعطر و گلابدون ميارم، آينه و شمعدون ميارمبا حلقه هاي گل ياس، تو رو به خونم ميارمبس که نازک تنت، چو حريره بدنتمثل ژاله سحر، رو برگ گل مي شونمتبيا که آشيونه رو، ديوار و سقف خونه روبرات گلستون بکنم، دنياي عاشقونه روبسته ام بار سفر اي که تويي بال و پرمبا تو اي هستي من تا به ابد همسفرممن گلستون رو دارم گل نمياد در نظرمتاج خورشيد نمي خوام تا که تويي تاج سرمزنده ام با نفس تو، وصل جون تو به جونم بي تو من حتي يه لحظه، نمي تونم که بمونم+ نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 22:13  توسط ahadipour  |  Saeed ahadipour سعیداحدی پور(سعیدشریفات)...

از خداوند بزرگ ممنونم  که راه را نشانم دادتادرانتخاب دوست دقت کنم چون الان پاک پاک پاکم.ومثل او تنهام چون هیچ چیز به اندازه تنهایی بمن آرامش نمی‌دهد وتااخر تنها وپاک خواهم ماند

Saeed ahadipour سعیداحدی پور(سعیدشریفات)...

دلم کمي خدا میخواهدبراي خوب بودنبراي خوبي كردن برای گوش دادنبراي دل دادنبراي دل گرفتنبی ریابی منتبی اجبار،با صداقت خدا را میخواهم براي داشته هایم و نداشته هایم...همه همدیگرو گول می زنم  آب رو همو میبرن غافل از آنکه اون بالا یکی حواسش به همه هست می‌نویسد ومیگذرد البته روزی میخواهد که شاید دیر بشهبشه خدارو که شرمنده نیستم مطمنم ..ولی نقطه ضعفم  که برطرفش کردم اینکه کعبه همه اطمینان کردم....واز خدا متشکرم+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 17:35  توسط ahadipour  |  Saeed ahadipour سعیداحدی پور(سعیدشریفات)...

به کسی که تنهات گذاشت  صادقانه بگواین تویی که باختی نه من۔چون من کسی رااز دست دادم که دوستم نداشت وبخاطر چیزای دیگه طرفم امد ولی تو کسیو از دست دادی که صادقانه دوستت داشت وهنوزم عاشقته ۔۔۔وبخاطرت خیلی کارا کرد۔ خدایا با توام

Saeed ahadipour سعیداحدی پور(سعیدشریفات)...

هیچ وقت اینقدر خدارا بخودنردیک ندیدم هیچوقت اینقدراحساس خوشی ندیدم هیچوقت اینقدهمه چیرو وفق مراد ندیدم  خدایا متشکرم.عالی است خدایی خدایاددمت گرررررم

Saeed ahadipour سعیداحدی پور(سعیدشریفات)...

فرصتی پیش امد تا یه سری بزنم ب مادر مریضم در یکی ازشهرهای جنوب.اتفاقات جالبی افتادچهارم پنجم ششم هفتم بهمن بود شبی یکی از دوستان مشکلی پیش امد رفتیم بیمارستانی بنام امام رصا.اونجا ب تمام معنی طویله بود عربده کشی چاقو کشی توحش در بیمارستان باکادری عصبی.ولی دراین بین یک خانم پرستاری بود که واقعا انسان بودوقتی دیدماغریبه هستیم امد وکمکمون کرد اشنایی صادقانه و..البت از شرمندگیشون دراومدین  ویه هدیه کوچک بنابه احترامو بعدش خداحافظی ولی انسان بود ....واقعا فصه جالبیه.راسی دیلم هم رفتیم که الکی الکی سه تومان ریختم تو بازار خخخخخخ.اینم از شهر کوچکو ویا روستای ...واقعا درمقابل شهرای بزرگی مثل شبراز با ادمای جنتلمن وباکلاس و دوستان اونچنانی؟؟؟...وبا خلویی های بیکلاس + نوشته شده در  جمعه ششم بهمن ۱۳۹۶ساعت 10:13  توسط ahadipour  |  Saeed ahadipour سعیداحدی پور(سعیدشریفات)...